کیانای بازیگوش
آنچه گذشت:
کیانای گل بعد از اینکه 1 سال و 4 ماهگیش تموم شد برای چکاپ به درمانگاه رفت و دید شده 9400 گرم!!!
همون روز مامانی دید توی دهان خوشگلش یه مروارید دیگه هم جوونه زده. حالا دختر ما 8 تا دندون جلو داره (4 تا بالا 4 تا پایین) و 4 دندان کرسی بالا و پایین چپ و راست. به همین خاطر کیانا خیلی راحت تر می تونه خوراکی های خوشمزه ای رو که دوست داره بجوه و نوش جان کنه
کیانا جونم از همون روزی که وارد هفدمین ماه زندگیش شد کفش کتونی پوشید (البته این کفش رو ماه قبل هم پوشیده بود اما دوسش نداشت و می خواست از پاش دربیاره). پوشیدن این کفش همانا و دَدَری شدن دختری همانا. حالا از اون روز تا نگاهش به کفشاش میفته اونا رو میاره و میگه دَدَ وقتی کفشهاش رو می پوشه بدو بدو می ره طرف در که بریم بیرون. وقتی هم می ره بیرون چنان با سرعت و با ذوق و شوق می دوه به همه طرف که انگار داره پرواز می کنه
حالا دیگه کیانا توی خونه دمپایی می پوشه و با یه حس خوب راه میره. دو تا دمپایی یکی پلاستیکی و یکی پارچه ای که روش یه کفشدوزک تپل خوشگل داره( بعدا عکشو می ذارم)
کیانای من کتاب خوندن رو هم خیلی دوست داره (البته در حد ورق زدن سریع و شرح تصاویر!).
خوشبختانه به شکلات علاقه زیادی نداره (کلا شیرینی زیاد دوست نداره)
اینم از لغتنامه جدید کیانا:
مامان - بابا (=خوب معلومه دیگه)
اَیدا و اَیذا (= علیرضا)
عَمـــــــــــــــــم (=عمو. البته هر نسبت دیگه ای که بلد نیست فعلا همون عم میگه مثل دایی و ...)
آباژون (=آقاجون!)
اَب بازی (=اسباب بازی)
بیا (=منظورش هم بیا هست هم بگیر هم بریم! بستگی به موقعیتش داره)
ژوژو و جوجو (=جوجو! هر موجود غیر انسانی!)
شـشـش (=شیر)
بیدده (=بده)
آب و آب بَه (= آب)
نـــی و نی نی (= هر انسان کوچولو مثل خودش!)
نـــــــــــی (= نیست)
آآآآآآآآآ (=یعنی تموم شد!)