کیاناکیانا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

ستاره آسمونی من: کیانا

ما اومدیم

بالاخره بعد از این همه وقت ما اومدیم. این روزا کیانا اینقدر بازیگوش شده که نمیذاره یه دقیقه درست پای کامپیوتر بشینم و کارامو انجام بدم. آخرین خبر رو اول بگم که دختر گلم رته بود سفر یزد:) بله دایی رضا که چند ماهیه رفته یزد سبب خیری شد تا یه مسافرت به این شهر قشنگ بریم و حسابی خوش بگذرونیم. از چهارشنبه 10 آبان تا 13 آبان که عید غدیر هم بود... ادامه دارد...  
17 آبان 1391

یادم رفت بگم

یادم رفت بگم: کیانا بشکن می زنه! فقط کافیه یه آهنگ شاد بشنوه و ... بشکن بشکنه!!!  قربون اون انگشتهای کوچولوت با صدای ش صوت می زنه. قربون اون صدای قشنگت بشم من با جمع کردن لبهاش شکلک ماهی درمیاره! قربون اون لبات بشم من با باز و بسته کردن لبهاش هم مثل ماهی حرف می زنه (مثل ماهی که دهنش رو بازو بسته می کنه!) خیلی راحت هم از تختش و میزهای کوچیک می ره بالا و میاد پایین! ...
29 مهر 1391

بازیهای جدید

دختر گلم علاقه شدیدی به هر چیزی داره که بتونه مثل شال گردن بندازه دور گردنش! مثل روسری، شارژر موبایل و هر چیزی که این قابلیت رو داشته باشه!!!! عاشق طبل کوچولوشه که بند داره و می تونه راحت بندازه دور گردنش و باهاش راه بره. دیگه خیلی راحت در کابینتهای آشپزخونه رو باز می کنه و ... کار مامان رو زیادتر می کنه عاشق توپ بازیه جوری که یه نفر بشینه جلوش و توپ رو برای هم پرت کنند. دوست داره همه چیز رو توی کمد یا کیف بذاره (دخترم مرتب شده!!!!) یه بازی قشنگش هم اینه که یه چیزی رو بده دستت و دوباره ازت بگیره. موقع دادن می گه "دیــــــــی" موقع گرفتن داد می زنه و می گه "آآآآآآآآآآآآآآآ" حموم کردن و آب بازی رو هم خیلی دوست داره. عاشق گردش ب...
26 مهر 1391

دو قدم تا مامانی

کیانای مامان که می تونست با استفاده از تکیه گاه (مثلا دیوار) راه بره الان می تونه بدون تکیه گاه راحت بایسته و تعادلش رو کامل حفظ کنه. تا مامانی بهش می گه بیا "تاتی" فوری می گه "تو تو" و دستای کوچولوش رو دراز می کنه که با کمک مامان راه بره. بعد از چند قدم می ایسته دستاش رو ول می کنه و مامان براش از یک تا دو می شماره و کیانا ذوق می کنه که وایساده!!! گاهی که ایستادنش طولانی میشه با صدای بلند جیغ می زنه و می خنده و خودش رو پرت می کنه توی بغل مامان. حالا دیگه راحت می ایسته و برای خودش دست می زنه. 23 مهر 91 اولین قدمهای مستقلش رو هم برداشت. دو قدم کوچولو که کلی هم ذوق کرد. از اون روز بعد از ایستادنش سعی می کنه یک یا دو قدم کوچو هم برداره و برسه ...
26 مهر 1391

7 , 8

هفت و هشت! اینا شماره مرواریدای کوچولوی صدف دهان کیانا  خانومه که امروز در حال رویش رویت شد! دوتا دندون، دوطرف دو تا دندون پایینی که قبلا داشت تقریبا دراومدند!!!! نمی دونم چرا ندیده بودم. حالا دارم فکر می کنم شاید دلیل بی قراریهای این چند روزه همین مرواریدای خهوشگل بودند! مبارک باشه گل قشنگ مامان ...
12 مهر 1391

چکاپ یک سالگی

وای خداجون دختر گلم کلی بزرگ شده  الان دیگه خیلی چیزا خوب می فهمه و مامان یه عالمه ذوق می کنه براش امروز با دختر گلم رفتیم درمانگاه: دوتایی (مستقل شدیم دیگه!!) اول وزن: ٧٨٠٠ گرم (٥٠٠ گرم اضافه شدن وزن در یک ماه آخر) قد: 75 سانتی متر (2 سانتی متر رشد) و دور سر: حدود 46 سانتی متر (حدود 1 سانتی متر رشد) همه چیز خوب و عالیه! فقط مشکلی که هست اضطراب های شبانه کیانای گل مامانه که اونم به خاطر اینه که از اول مهر کار مامن شروع شده و دختر ناز مامانی باید 3 - 4 روز در هفته از ساعت 9 تا 2 مامان رو نبینه. توی این ساعتها کیانا پیش مامان مریم می مونه. بی قراری نمی کنه اما ساعتهایی که خونه هست مخصوصا شبها چشم از مامانی بر ن...
12 مهر 1391

تولــــــدت مبــــــارک!

دختر گلم تولدت مبارک امروز رسما یک ساله شدی! باورم نمیشه یکساله نور زندگیمون زیاد شده و تو دختر گلم منشا این همه روشنی هستی. همیشه شاد باشی و سلامت.   برات دو تا تولد گرفتیم: یکی خونه مامانی و آقاجون (البته پیش درآمد تولد!) یکی هم خونه مامان مریم. اینم از عکسهای تولدهای دختر گلم: خوب اول از همه خونه مامانی و 6 مهر که شب تولد امام رضا هم بود. دختر گلم اول یه عکس خوب انداخت: بعد کلاهش رو داد به دختر خاله هستی :   و بعد به دختر خاله شیما که اونا هم با کلاه کیانا جونم عکس یادگاری بندازند. اما کاش پسر خاله ها و پسردایی ها هم مثل دختر خاله ها آروم بودند: (از راست: امیرحسین-حسام-محمد امین-کیانا-مح...
11 مهر 1391