کیاناکیانا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

ستاره آسمونی من: کیانا

روزی که فهمیدیم...

1389/12/8 12:01
نویسنده : مامان کیانا
450 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزی بود که دل مامانی خیلی درد داشت. شبا از درد بیدار میشد و نمیتونست خوب بخوابه. روز 5 شنبه 7 بهمن مامانی رفت پیش یه دکتر عمومی. آقای دکتر گفت باید چند تا آزمایش بدم تا معلوم بشه واسه چی درد داری. یکی از آزمایشها مال نی نی بود. (یعنی تو!)

مامانی رفت آزمایش داد و چون بعضی آزمایشها زمان بیشتری نیاز داشت قرار شد یکشنبه 10 بهمن جواب همه آزمایشها رو با هم بدن...

تا یکشنبه دل تو دل مامانی و بابایی نبود. یکشنبه شد. مامانی ساعت 11 رفت که جواب آزمایشش رو بگیره که گفتند نیست!!! مسوولای آزمایشها کلی گشتند و گشتند تا بالاخره یکیشون تلفن زد به یه جایی و بهش گفتند آزمایش نی نی دار بودن مشکوک بوده و باید دوباره تکرار بشه. طفلی مامانی دوباره آزمایش خون داد و زنگ زد و خبرشو داد به بابایی. جواب آزمایش رو گفتند فردا آماده میشه.

شب بابایی که دلش طاقت نیاورده بود رفته بود از داروخانه یه تست خونگی خریده بود. شب که مامانی تست داد.... وای باورش نمیشد. از ذوق داشت گریه اش می گرفت. جواب تست مثبت بود. ولی مگه بابایی راضی میشد.

فرداش مامانی مدرسه بود. سرکار. که یه دفعه بابایی نزدیکای ظهر زنگ زد که می خواد خودش بره جواب آزمایش رو بگیره. خلاصه قرار شد بیاد دنبال مامان و با هم برن.

جواب مثبت آزمایشگاه خیال بابایی و مامانی رو راحت کرد و روز شماری رسیدن تو شروع شد...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)