کیاناکیانا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

ستاره آسمونی من: کیانا

لحظه های دور از تو

1390/8/1 12:40
نویسنده : مامان کیانا
271 بازدید
اشتراک گذاری

روز مرخصی توی بیماارستان با خاله اعظم و بابایی رفتید برای واکسن بدو تولد. خیلی طول کشید. دلم داشت برات پر می کشید. این اولین باری بود که از هم جدا شدیم.

روزی هم که از بیارستان اومدیم فرداش(یعنی میشه 13 مهر) بازم با بابایی و خاله اعظم رفتید برای بینایی سنجی. من چون بخیه داشتم نتونستم بیام. اما تا شما برید و برگردید دلم برات یه ذره شده بود.

شنبه 16 مهر برای شنوایی سنجی و آزمایش تیروئید بازم شما رفتید و من تنها موندم. آخ که چه دردناک بود لحظه های انتظار. مخصوصا که می دونستم نمونه گیری تیروئید چه جوریه. آخه دختر خاله ت (هستی) رو من و باباش بردیم. می دونم چه دردی کشیدی مامان به قربونت.

روزی که بخیه هامو کشیدم سه شنبه بود. 19 مهر. بعدش رفتیم خونه مامانی.  اولین مهمونی تو بود! همون روز نمی دونم چرا بی قرار شدی و نمی خوابیدی. همه ش گریه می کردی. بازم شب با بابایی و خاله اعظم رفتید دکتر که خدا رو شکر چیزیت نبود. اما دوری تو خیلی درد به دلم آورد.

خدا کنه هیچ وقت دیگه از هم دور نباشیم.

خدایا دخترم رو سلامت نگه دار.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مریم مامان پندار
1 آبان 90 13:02
ستاره من رفتم برا همه ازمایشهای پندار با این که حالم مساعد نبود خودم بردمش