مبارکه
دختر نازم
بالاخره تموم شد. دیشب رفتیم و همون آپارتمانی که گفتم رو معامله کردیم. قولنامه نوشته شد و قراره امروز عصر کلید آپارتمان رو تحویل بگیریم.
یه کمی کار داره ولی فکر کنم به امید خدا تا آخر ماه بتونیم بریم. بابایی برای کابینت آشپزخونه یه جایی رو دیده و قرار شد با هم بریم و سفارش بدیم. چیزای دیگه هم مثل کولر گازی و پکیج و یه سری خورده لوازم می مونه که اونم با دعای تو دختر گلم زود می خریم. بعد از همه اینا می مونه اصل کاری...
اتاق دختر خوبم
بعد از اینکه مستقر شدیم میریم دنبال وسایل اتاقت. مثل کمد و تخت و فرش و لوستر و .... دعا کن مامانی خیلی خسته نشه تا بتونه برات سنگ تموم بذاره. کلی نقشه دارم برای اتاقت.
فعلا که درگیر کارای خونه ایم و قراره دیگه شروع کنیم جمع کردن وسایل. خاله اعظم گفته میاد کمکمون. حتما خاله نرگس هم میاد. راستی محمد جواد خیلی ناراحت شد که داریم میریم. آخه همیشه کلی ذوق داشت که نزدیک هم هستیم (ما سر خیابون هستیم و اونا توی کوچه دوم خیابون). هر وقت دلش میخواست زنگ میزد و من فوری اونجا بودم. بهش قول دادم وقتی بره کلاس دوم تو به دنیا میایی. اونم گفته وای به حالت اگه من برم کلاس دوم و بچه تون به دنیا نیاد!!! حسام هم ذوق زده ست که وقتی بره کلاس اول دختر خاله ش به دنیا میاد. همه منتظرن تا تو بیایی. پس حسابی مراقب خودت باش و هر وقت دیدی داری توی دل مامانی اذیت میشی راهش رو که بلدی یه تکون و ... دیگه خود مامانی می فهمه.
قربون شکل ماهت برم. ندیده عاشق چشماتم
راستی اونجا با نی نی های دیگه برای همه مامانا دعا کن. مامان پینگیلی، مامان ابوالفضل و ... همه مامانای مهربون که حتما عاشق بچه هاشون هستند.