دو ماهگیت مبارک

دخنر نازنینم

امروز دو ماهت تموم میشه و از فردا می ری توی ماه سوم زندگیت

تولدت مبارک  تو بهترین هدیه ای هستی که خدا به ما داده.

امروز کلی بازیگوشی کردی. این چند روزه که تا صدات می کنم میخندی و قند توی دل مامان آب می کنی. دیگه کاملا متوجه می شی توی چه موقعیتی هستی مثلا وقتی میخوام بهت شیر بدم چشمات تند و تیز به مامان نگاه می کنه که یعنی من اماده شیر خوردنم. اینقدر بامزه آروم میشی که می خوام درسته قورتت بدم! لباس مامانی رو محکم می گیری که خیالت راحت باشه مامانی فرار نکنه!!

اتاقت رو خیلی دوست داری.  وقتایی که ناآروم میشی و میارمت توی اتاق خودت چنان با کنجکاوی همه جا رو نگاه می کنی که یادت میره داشتی گریه می کردی. بابایی میگه احتمالا به خاطر رنگ اتاق و وسایلته (صورتی و یاسی). وای که کی میشه بزرگ بشی و بیای توی اتاقت و بازی کنی  و من لذت ببرم از اینکه همه چیز رو به هم می ریزی

شنبه باید بریم برای واکسنهای این ماهت. وای که از الان دلم شور می زنه. دعا می کنم دردت نیاد و تب نکنی. برات قطره استامینوفن گرفتم. احتمالا هم بعد واکسن میریم خونه مامانی تا خیالمون راحت تر باشه.

از خدا می خوام آرامش و سلامتی بهت بده و کمک کنه تا درد و ناراحتی نداشته باشی.