کیاناکیانا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

ستاره آسمونی من: کیانا

همه چیز آماده شد

دختر نازم بالاخره اتاقت رو آماده کردیم. 22 شهریور یعنی سه شنبه هفته قبل سرویس چوبت آماده شد. همه وسایل رو برات چیدم. همه خیلی خوششون اومده و گفتند خیلی قشنگ شده. خوب اتاق نی نی منه دیگه باید بهترین باشه. برات از همه شون عکس گرفتم. به زوی میذارمشون توی وبلاگت. فعلا به دلیل اثاث کشی هنوز نمی دونم بعضی وسایل کجاست. یکی دو روز دیگه همه اتاق قشنگت رو می بینند. مامانی امروز نوبت دکتر داره. راستی کیف بیمارستان رو هم آماده کردم که هر موقع وقت اومدنت شد آماده آماده باشیم. خیلی مراقب خودت باش. این چند روزه باید حسابی مواظب باشی که مشکلی برامون پیش نیاد. به فرشته های مهربونت بگو از خدا بخوان هوای مامانی رو بیشتر داشته باشه. منتظر دیدن چشمای مهر...
27 شهريور 1390

روزشماری

شنبه ١٩ شهریور با بابایی رفتیم سونوگرافی. همه چیز خدا رو شکر نرمال بود. وزنت ٢٠٠-+٣١٠٠ گرم شده. تاریخ به دنیا اومدنت رو ١٥ مهر گفت!!! چه بهتر زودتر به دنیا میایی! و دیگه اینکه چرخیدی و سرت آماده بیرون اومدنه!! البته خانم دکترمون قراره با معاینه هفته بعد مشخص کنه طبیعی بیایی یا باید سزارین بشم. راستی قرار بود دیروز یعنی یکشنبه سرویس چوبت آماده بشه که گفتند نشده و قول فردا رو دادند. دعا کن آماده شه چون جمعه مهمونی داریم! یادم رفت بگم خاله بابایی (خاله پروین) از الان کادویی اومدنت رو داد. یه النگوی خوشگل و ناز. مبارکت باشه عروسکم. دیروز دوباره برات یه عالمه پوشک و دستمال خریدیم که وقتی به دنیا میایی راحت باشی. این چند وقت هم حساب...
21 شهريور 1390

انتظار کمتر از یک ماه شد

کمتر از یک ماه دیگه می تونم تو رو توی بغلم بگیرم و حسابی گرم وجودت بشم. این روزا که بزرگتر شدی انگار دل مامانی برات تنگ شده و جات نمیشه. اخه بدجوری فشار میدی و سر و تن نازت از زیر پوست دل مامانی پیداست. الهی مامان به قربون قد و بالات. این چند وقته هر دوهفته یکبار می رم پیش خانم دکتر تا صدای زندگیم رو صدای قلب کوچولو و گرمت رو بشنوم. راستی شنبه نوبت سونوگرافی دارم. من که هر روز دعا میکنم. خودتم به خدا بگو یه کاری کنه راحت به دنیا بیایی. من که منتظرم فقط لمست کنم. بابایی هم این روزا بدجوری بی قرارتر شده و همه ش دست می ذاره روی دل مامانی تا اونم تو رو از روی پوست لمس کنه! قربون قدمات! چشمای ما منتظرند... ...
17 شهريور 1390

من اومدم!

سلام به همه دوستای خودم و نی نی نازم چند وقته زیادی نبودم. آخ نمی دونید اثاث کشی توی این موقعیت چقدر برام سخت بود اما شکر خدا تموم شد. سه شنبه ٢٤ مرداد و ١٥ ماه رمضان که تولد امام حسن (ع) هم بود رسما اومدیم خونه جدید. کارامون خیلی عقب افتاد. نصب کابینتهای اشپزخونه و بعد هم کاغذ دیواری خیلی وقتمون رو گرفت اما خوب تموم شد. دختر نازم! واسه ت یه اتاق خوشگل درست کردیم. توی این مدت یه عالمه چیز برات خریدیم. لباس و اسباب بازی. گهواره، ساعت و یه عالمه لوازم تزیینی خوشگل که قابل وجودت رو نداره. دو هفته پیش هم سرویس چوبت رو سفارش دادیم. تا ٢٠ شهریور قراره تحویل بگیریم و بعدش یه اتاق خوشگل برات بچینیم. بی صبرانه منتظر اومدنتیم. ...
17 شهريور 1390

روزهای گرم

تابستون گرمی شده امسال. دائم دارم خدا رو شکر می کنم که دختر نازم بعد از این گرماها و توی پاییز به دنیا میاد. هر چند خودم خیلی سختمه اما بهش میارزه که یه نی نی ناز گرما نکشه. بزرگترها میگن بهترین فصل برای نی نی همون پاییزه که وقتی به دنیا بیاد نه سرما میکشه نه گرما. من خودم هوای سرد رو بیشتر از هوای گرم دوست دارم. مطمئنم دختر گلم هم از این که توی این گرمای بیداد به دنیا نمیاد خیلی خوشحاله. این روزا درگیر جمع کردن وسالی خونه هستم و کمتر وقت می کنم بیام. دو روز پیش رفتم دکتر. خانم دکتر گفت وزنت زیادی رفته بالا. 4 و نیم کیلوگرم برای 40 روز!!! بهم رژیم داده که زیاد چاق نشم. خیلی ورم کردم. وقتی پای کامپیوترم پاهام خیلی بدتر می شه. واسه همین خ...
20 تير 1390

انتظار 2 رقمی

دختر گلم! چند روزیه وارد ماه هفتم شدیم. یعنی دیگه کمتر از 100 روز به اومدنت مونده! کی فکرش رو می کرد به این زودی همه چیز روبراه بشه! مطمئنم همه ش از برکت وجود توست. از خدا م خوام به من این توانایی رو بده که تو رو صحیح و سالم به دنیا بیارم و به بهترین نحو ازت نگهداری کنم. دیشب خواب به دنیا اومدنت رو دیدم!!! روز آخر بود و با عجله رفتیم بیمارستان. می خواستم طبیعی به دنیا بیارمت که ... خیلیترس داشتم. توان نداشتم. نفسم داشت بند می اومد. پاهات رو دیدم و لمس کردم و گفتند که چون پاهات بیرونه نمی شه طبیعه بیایی! نفهمیدم کی عملم کردند فقط دیدم یه نی نی بغلشونه که گفتند تویی!!! خیلی شیرین بود. حیف یادم نیست چه شکلی بودی. به هر حال منتظرتم. ر...
15 تير 1390

مبارکه

دختر نازم بالاخره تموم شد. دیشب رفتیم و همون آپارتمانی که گفتم رو معامله کردیم. قولنامه نوشته شد و قراره امروز عصر کلید آپارتمان رو تحویل بگیریم. یه کمی کار داره ولی فکر کنم به امید خدا تا آخر ماه بتونیم بریم. بابایی برای کابینت آشپزخونه یه جایی رو دیده و قرار شد با هم بریم و سفارش بدیم. چیزای دیگه هم مثل کولر گازی و پکیج و یه سری خورده لوازم می مونه که اونم با دعای تو دختر گلم زود می خریم. بعد از همه اینا می مونه اصل کاری... اتاق دختر خوبم بعد از اینکه مستقر شدیم میریم دنبال وسایل اتاقت. مثل کمد و تخت و فرش و لوستر و .... دعا کن مامانی خیلی خسته نشه تا بتونه برات سنگ تموم بذاره. کلی نقشه دارم برای اتاقت. فعلا که درگیر کارای ...
12 تير 1390

چه آدمایی ....

انگاری قسمت نبود بازم همسایه خاله نرگس بشیم. نمی دونم فروشنده قصدش چی بود که بی ادبانه بدون جواب دادن گذاشت رفت!!! اون روزی که بابایی و آقاجون رفتند برای صحبت به توافق رسیدند. قرار شده بود فروشنده بره در مورد وام خونه ش از بانک سوال کنه و به ما خبر بده که رفت که رفت. جالبه که حتی جواب موبایلش رو هم نمیده!!! ظاهرا اهل اصفهان بود. هر چی بود خیلی نامحترم و بی ادب بود وگرنه مثل آدم می تونست بگه منصرف شدم و قصد فروش ندارم. همه می گفتند فقط می خواسته ببینه خونه ش رو کسی می خره یا نه!! گفته بودم یه آپارتمان هم دیدیم. اونم خوبه نوسازه و خالی! دیشب با فروشنده صحبت کردند و امروز قراره قولنامه ش رو بنویسند و بعد هم که به نام می زنند. امشب رو بگذرونیم...
11 تير 1390

دعا کن

دختر نازم امروز بیشتر از روزای دیگه دعا کن. آخه امروز قراره بابایی بره برای معامله خونه ای که دیدیم. خیلی خونه خوبیه. بزرگ و جادار. تازه یه اتاقم برای تو داره! توی همین خیابون خودمونه. خودت که بودی و دیدی. توی کوچه خاله نرگسه. یعنی میشیم همسایه محمدجواد.  دعا کن معامله جور بشه. به جز اینم یه آپارتمان دیدیم. اونم جای خوبیه. نو سازه. از این خونه که میگم یه کم کوچیکتره. بازم خونه بوده دیدیم. مورد خوب زیاد بوده اما این یکی واقعا عالیه (اونم با پولی که ما داریم!!!) خلاصه که امروز باید همه ش دعا کنیم. خدا حرف تو رو گوش میده. ...
5 تير 1390

خدا رو شکر...

خدا رو شکر که تو رو به ما داده. خدا رو شکر که همه مون سلامتیم. خدا رو شکر که خونه مون رو فروختیم! خدا رو شکر که یه خونه خوب پیدا کردیم (البته هنوز معامله نکردیم) خدا رو شکر که پول داریم و هر چی دلمون بخواد می تونیم برای تو و خودمون بخریم. خدا رو شکر که روز به روز زندگیمون داره بهتر و صمیمی تر میشه. خدا رو شکر که بدی ها ازمون دورند و خوبیها خودشون رو نشون میدند. خدا رو شکر که هوامون رو داره... ...
2 تير 1390